معنی بد و بدتر

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

بدتر

اسوا


بدتر کردن

اثر (مع الشد)، اشعر بالمراره، تدهور (فعل ماض)، هیج

فارسی به ایتالیایی

بدتر

peggio

peggiore


بدتر شدن

peggiorare

ضرب المثل فارسی

یاربد، بدتر بود از یار بد

ضرب المثل " یاربد بدتر بود از یار بد " از مثل های پر کاربرد فارسی درباره یار بد است.

لغت نامه دهخدا

بد و رد

بد و رد. [ب َ دُ رَ] (ص مرکب، از اتباع) بدوبیراه. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده): فلان بچه های بد و ردی دارد. با آدمهای بد و رد نشستن بد است. معاشرهای بد و رد. (از یادداشتهای مؤلف). بد و رد گفتن، بد و بیراه گفتن.


خوب و بد

خوب و بد. [ب ُ ب َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) زشت و زیبا. خوش و ناخوش. بد و خوب. نیک و بد.

گویش مازندرانی

بد

بد زشت و نازیبا

فرهنگ عمید

بد


۱.دارای عیب و نقص، با کیفیت پایین، نامرغوب: هوای بد، اخلاق بد،
(قید) به طور نامناسب و زشت: همیشه بد لباس می‌پوشد،
(قید) به‌سختی، به‌دشواری،
(اسم) شر، بدی،

فارسی به آلمانی

بدتر کردن

Verkommen, Verschlimmern

معادل ابجد

بد و بدتر

618

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری